چه كسى مىتواند ستمگريهاى غير انسانى مسيحيت را نسبت به جنس زن ناديده گرفته و انكار نمايد، آنهم بنام حضرت مسيح (عليه السلام).
مگر رومىها نبودند كه روغن داغ بر بدن زنهاى بدبخت ميريختند و يا به دم اسبها مىبستند و اسبها را بسرعت ميراندند و زنهاى عاجز و دست و پا شكسته را بستونها مىبستند و از فراز مجسمهها بر بدنشان آتش مىريختند؟!.
اينگونه تجاوز و ستمگريها به قرنهاى نخستين اختصاص نداشت بلكه تا اواخر قرن 17 استمرار داشت و در ربع آخر آن قرن مجلس مشاوره حكماء در روم تشكيل يافت باتفاق آراء قطعنامه و فتواى ناجوانمردانه و غير انسانى تصويب نمودند كه زن داراى روح نيست.
مسيحيت امروز بناگاه با وضع نفاقآميزى خود را قهرمان حمايت زن معرفى ميكند در صورتيكه ريشه موجوديت اين جنس لطيف را با تبر ميزند زيرا زن در مسيحيت موجود منفور و مردود شناخته شده و علناً زن را مظهر گناه ميدانند263.
در جزائر افريقا زنانرا مانند حيوانات گله گله در معرض فروش مىآوردند و براى استفاده كار مبادله ميكردند. بشهادت تاريخ گاهى آنها را براى شخم زدن زمين بگاو آهن مىبستند.
در كلده و آشور هنگام شوهر دادن، دختران را براى فروش ببازار ميبردند. در كشور چين از كودكى پاى دختر را در قالبى از فلز ميكردند تا ناقص شود و در بزرگى نتواند از منزل بيرون رود.
در هندوستان براى زن بعد از مرگ شوهرش زندگى جايز نبود و زن را در روز چهلم فوت شوهر در آتش انداخته ميسوزانيدند و بهترين زنان زنى بود كه بعد از مرگ شوهر، خود را بكشد و يا بسوزاند والا در انظار عامه و حتى در نظر خانواده خود منفور ميشد تا جان ميداد.
در مصر هر وقت آب رود نيل كم ميشد دختر جوانى را زينت داده و آرايش مينمودند و او را در ميان رود نيل ميافكندند و غرق مينمودند بمنظور آنكه آب زياد شود.
در بين ملل وحشى زن حق نداشت با شوهر خود سر يكسفره غذا بخورد، با او در يك اطاق زندگى كند و در ميان يك رختخواب بخوابد.
در جزيرة العرب وجود دختر در يك خانواده ننگ بزرگى محسوب ميگرديد، زنى كه فرزند اولش دختر بود قدم او را مبارك و ميمون نميدانستند و اگر به پدرى خبر ميرسيد كه از عيال او دخترى بدنيا آمده از كثرت غيظ صورت او سياه ميشد و دختر را زنده به گور مىكرد.
در كشورهاى اروپا مانند سوئد، نروژ، دانمارك، فرانسه زن از ارث محروم بود و در قانون مدنى ناپلئون براى ارث بردن زنان شرايط زيادى وضع كرده بودند كه در نتيجه، نود درصد زنان از حق ارث ممنوع مىشدند264.
وقتى در آئين مسيح به بحث مربوط به زن برميخوريم مىبينيم مسيحيت زن را ماده اساسى گناه ميداند.
در سفر پيدايش، آيه 11 و 12 نوشته است كه آدم بخدا ميگويد زنى را كه تو بمن دادى تا همراه من باشد از ميوه آن درخت به من داد و آنرا خوردم.
بنابراين حوا در آغاز امر مرتكب گناه شده و باعث سقوط آدم گرديد در حقيقت او مسئول گناهان بشر است، براى مزيد اطلاع به انجيل لوقا فصل 7 آيه 7 و 9 و 27 و 33 و 32 رجوع شود.
پولس مقدس اولين پيشواى مسيحيت ميگويد: بگذاريد زن با همه مشقتهائيكه در بردارد سكوت را بياموزد ولى من نمىتوانم اين رنج را تحمل كنم كه ببينم زنى درس بدهد و يا بر شوهرش تسلط داشته باشد زيرا اول آدم بوجود آمد و پس از او حوا، آدم خود را فريب نداد بلكه فريب خورد اين ستمى بود كه از ناحيه زن ناشى شد.